ميني ماه
در خاطر شبهاي تو، هرشب رو به زوال تر.
سردمه
سردمه
مث دختر كبريت فروشي كه
خيال بودن تو،
تو هيچ كدوم از كبريتاش نيست.
#9 به همين سادگي
نه آه
نه سيگار
نه خميازه
فقط كشيدن درد نبودنت
براي نقاش شدن كافيست.
دلتنگي ام را به تو مديونم
اگر نرفته بودي
هيچ گاه نمي دانستم
"دلتنگي"
يعني چه؟
عبور
صداي گامهاي تو
با تپشهاي قلب من چه تفاهمي دارند
انتهاي عبورت كه ميرسد هر دو كمرنگ مي شوند.
تفاهم
ببخش
هر قدر هم روحم را سوهان كشيدم
شبيه آنچه تو مي خواستي نشد .
خوشا به حال معدنچيان شيلي
عمق چشمهاي تو را
راهي به رهايي نيست
اينجا
مرگ من حتميست.
هشدار! به مخاطب خاص
مراقب سبزيه چشمات باش
دنيا بدجور پاييزه.
اگر...
پروانه مي شوم
اگر
پيله ام شوي.
#8 به همين سادگي
وقت گفتن از تو
الفبا هم
لكنت مي گيرد.
چوبهي دار
نگاه كه مي كني
معلق مي شوم ميان ماندن و رفتن
و پاي دلم نمي رسد به هيچ كدامشان.
ديوارها
ديوارها
هرقدر بي شباهت به شانه ات
وقت گريستن
جا خاليت را
سبز مي كنند.
پاييز
در کسالت تمام نشدنی پاییز
غروب را دود می کنم
و پای دردها را می کشم
تا لاشه ی ته سیگارهای عصرانه ام.
به بهانهي انگشتهاي تو
به بهانهي انگشتهاي تو
تمام جمعه
پشت تنهاييام مي خاريد.
تمام بودنم درد مي كند
افتاده ام
نه از اورست
از چشمهايش
مرثيهاي براي گريستن
بغض من
به نام تو
كليد خورده است.
كيسه را با خليفه ببخشيد وخلاص
مجلس:
" پاچهي افغانستان
لاي دندان دولت نهم چه غلطي مي كند؟"
عاشقانه به ثبت محضري
سند تمام دردهايت
به نام من.
شايد برگشتي
گفتي: شايد برگشتم.
هنوز زنده ام
به اميد همان
"شايد"
ما دهه شصتي ها
اين روزها ديگر
نمي دانيم
تا صبح
چند شب فاصله هست.
#7 به همين سادگي
اگه اين "تاي تانيث" نبود
به جاي يك مطلقة
يك مطلق بودي.
دل خوشي هاي كوچك من
زنگ ميزنم
بازم
ريجكت مي كني
خدا رو شكر،
حداقل مي دونم كه انگشت شستت سالمه.
فيلترش كنيد، ايمانم را به باد داد
با استناد به هر قانوني
كاش دسترسۍ به خيالت برايم امكان پذير نبود.
خيانتهاي خيالي من
اگر "بي كسي"
دستم را نمي گرفت
هميشه به "تنهايي"
وفادار مي ماندم.
پيش تو روحم عريان بود
از سرزمين چشمهاي تو
جادهاي مي رفت به ناكجاآباد روح من.
عاشقانه ها به سبك مدرن
ماهيتم عمو ماهيگير
تور بنداز
جلوي چشاي داغت
كنسرو شم.
اينجا ايران است
تو فقط بگو گناهم چيست
من اعتراف مي كنم.
#6 به همين سادگي
رفتم
تا تو
نتواني تركم كني.
مخاطب عام دارد
اندكي دوست بدار
ولي
طولاني
كريستوف مارلو
دلواپس
شبيه كلاغ قصه شده ام
تا به سر نرسي
به خانه بر نمي گردم.
اينجا به مويي بندي
پدر ابطحي كه هيچ
پيش شما محمد هم اعتراف مي كند
كه قرآن رُماني بيش نبوده است.
وقتي نيستي
فاصلهي ميان انگشتهايم
جاي خالي دستت را
مدام گوشزد مي كند.
#5 به همين سادگي
دست خودم نيست
عميق كه نفس ميكشي
حجم بودنم چند برابر ميشود.
عشق
جادهي تو
هميشه يك طرفه است
هميشه ميروي و هيچ گاه بر نميگردي.
بيچاره دل
مثل خر
در گلِ دوست داشتن تو
مانده ام.
فال
تمام فنجان هاي قهوه
دروغ مي گويند
تو بر نميگردي.
نويسنده: ناشناس
چرخ مستراح براتون بچرخه
اينا كه هي ميان مي نويسن:" اين پست سر توالت به ذهنم رسيد"،
اگه يبوست بگيرن لابد شاهنامه مي نويسن.
سهميهي كوفت و زهرمار
چرا اين يارانه ها را از كنكور بر نمي داريد؟
#4 به همين سادگي
تو نباشي دل مي كنم از همه چيز
حتي از اين رگهاي كوچك
كه پاي بودنم را به زمين بسته اند.
حكايت من و تو
اين تويي كه چون جاده
مي روي،
بي هيچ دلبستگي.
اين منم كه پاي تو
ريشه بسته ام
چون درخت.
قول
دوستم بدار
به شرط چاقو
پشت هيچستان
سهراب
اين روزها
پشت هيچستان هم
خبري نيست كه نيست.
من كه جاي خود
تابستان هم
به هواي آغوش تو
يخ مي كند.
زندگي، نقطه
كاش مي شد هميشه
همه چيز را
با يك نقطه
تمام كرد.
بعد از تو
كجاي زندگي ام را پر كرده بودي
كه با رفتنت
اينگونه از بودن تهي شده ام؟
دنياي اين روزاي ما
يادش بخير
اون زماني كه واسه ديدنت
منت فيلترشكن رو نمي كشيدم.
همراه اول شاهد است
حتي در قبض تلفن هم
تنهايي ام پيداست.
شبيه دلتنگيست
هوسِ دريايِ نگاهت
هوايِ چشمانم را
شرجي مي كند.
روايت زندگي
زمين
من از تو آبستن دردي هستم
كه
موعد زايمانش
مرگ است.
آيا مشترك فيد ميني ماه شده ايد؟
همه چيز بزرگ شده
كاش مي شد
طناب بيندازم به شانه هاي درخت
و بي تابي ام را تاب دهم.
#3 به همين سادگي
اين خيال من است
كه آرام آرام
چمدان مي بندد و از ياد تو مي رود.
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)