ميني ماه
در خاطر شبهاي تو، هرشب رو به زوال تر.
با هواي تن تو
بغلم كن
يادم بره زمستونه
4# تلخ نوشت
خدايا
خط و نشان دوزخت را برايم نكش
جهنم تر از نبودنش
جايي را سراغ ندارم.
دردم از يارست و درمان نيز هم
خماري چشمم را
مُخدري از
لبهايت
بنوشان.
نگو شباهتي نيست بين ما
بختم
شبيه چشمهاي توست
سياه.
نرو
ركوردِ بودنِ من
بعد از تو
به ثانيه هم نمي رسد
نرو.
حواي من هوس عدم دارد
چرا نمي گويي
كدام ميوهي ممنوعه كافيست
براي اخراج شدن از زمين؟
تلخ نوشت #3
ابعاد دونفرهي اين تختخواب هم
حجمي از تنهايي ام نكاست.
محالهاي من
پاي خورشيد نگاه تو
علف هرزه ام
بي تاب براي آفتابگردان شدن.
حتي به ياد نمي آوري
شبيه عادتي ساده
فردا
حتي به ياد نمي آوري
كه چه وقت تركم كرده اي.
بيراهه
بيراهه مي روم
اين حقيقت را
كه هيچ جاده اي به آغوش تو ختم نمي شود.
مهره سوخته
ماتِ چشمهاي تو بودم
كه زندگي كيشم كرد.
#2 تلخ نوشت
يا من زيادي تنهام
يا سر تو زيادي شلوغه.
هلو كه نيستي
شبيه ليموشيرين
شيرينيات بي دوام
و تلخيات مدوام است.
زندگي عاريه
كاش نگاهت را
به زندگي ام قرض نداده بودي
من از اين بدهكار تپيدن بيزارم.
سهم ما
ما غصه هايمان را شمرديم
و به خواب رفتيم
بايد هم كابوس ميديدم.
رسول يونان
برو
زيادي بزرگت كردم براي خودم
اونقدر برزگ، كه ديگه
تو دلم جا نميشي.
تلخ نوشت
طفلي عروسك
دلش مي خواست زار زار بگريد
اما لبخند را به لبانش دوخته بودند.
نويسنده: ناشناس
بالهايم دست توست
دستم را
كه مي گيري
پر مي گيرم.
به كوري چشم تنهايي
با انگشتهاي خيالم
هرشب خطوط بريل تنت را
مرور مي كنم.
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)